آن که با شعر خود دل همگان
می نوازد هنوز، کی مُرده؟
آن که از عطر خود مشام جهان
کرده خوشبو چگونه پژمرده
آن که با نغمۀ خدایی خویش
جان به تن می دمد کی افسرده
بی گمان از سیاهکاری ها
شده افسرده و دل آزرده
رخت خود زین سرای مهمان کش
به یکی خانۀ دگر بُرده
او چو راز طبیعت است نهان
در نهان زنده است جاویدان!
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دلنشان دوست
حال از دهان دوست شنیدم چه خوش بود
یا از دهان آنکه شنید از دهان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچکس به دست
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
دردا و حسرتا که عنان ز دست رفت
دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست
ظروف گیاهی