ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دلنشان دوست
حال از دهان دوست شنیدم چه خوش بود
یا از دهان آنکه شنید از دهان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچکس به دست
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
دردا و حسرتا که عنان ز دست رفت
دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست
ظروف گیاهی
ای که پوشیده بداری رخ همچون قمرت
چند بیتی بسرایم که بگیرم خبرت
آنچه تصویر تو با حال دل ما بنمود
گر به خود نیز نمایی برود دل ز برت
بوسه ای زان دهن تنگ بده یا بفروش
از میان دهنت یا ز دکان کمرت
بارها دیده ام و بار دگر می خواهم
نوکِ پستان توهو ، بارگه زیر و برت
هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را
هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت